پيام دوستان
+
دي، عاشورا بود و ايران کربلا.
كيوان گيتي نژاد و
ديروز 4:10 عصر
كيوان گيتي نژاد و
زندگي بعد برزخي ميشد اگر قبل از اين عيد بي رمق که ندارم حتي ذره اي دلخوشي از پي وقوعش عيدي که نهايت بدبختي ام رامي گذرانم تنها يک چيز است که برايم هيجان دارد و اينکه من مبارز جنگ نرم ام و اگر له هر شکل بميرم شهيد محسوب ميشوم و چقدر تفاوت است ميان مرگ پشت موتور يا اينکه در خود اسرائيل چشم به چشم يک نه صد صهيونيست بايستي بگي آن کيوان ابن ولي مطلق ابالمصطفي الناسي
كيوان گيتي نژاد و
و الامام حي و صالح و نايب ختم زمين و زمان مهدي مصطفي و احي حيدرثاني الذوليمين جهان خالي از ظلم و ستم به يمن علمداري او آقا داداش ام سيد مجتبي علمدار و ابالفضل صحراي احمر تست روزي که مکتب حيدري با خون شهيدان که اگر لطف اش برمن تمام شود
كيوان گيتي نژاد و
خدايا تو بهتر از هرکه مي داني اين خواسته من ذره اي ريا و کذب و فريفتن و از براي ترحم نيست که من جزغاله شدم را دوست دارم ولي بهايش خانواده ايست که قصاوت و قدر با مرگ به موقع من آنها را براي سوختن به پاي من مي رفتند و اين ظالمانه است هرچند مقدر توست که آنها فداي من و عشق و باورهايم شوند که اگر اين دنيا من اينگونه بميرم براي من يک قدم جلو به سوي دوي استقامتي است
كيوان گيتي نژاد و
که با نجات از برزخ همان هديه اي را مي دهي که به دوستانم در سال جديد و زندگي جديد عطامي کني اي خدا اگر شرف داري و عدالت خدايي با اين آينده اي که از ورود به سال جديد براي من حقيقتي است انکار ناپذير که هم به عنوان لااقل عيدي بچه ها ميرم کافه ماندلا دعا کني. پول قبرم و در بيارم دعاهاتون نره دوستون دارم مجنون
كيوان گيتي نژاد و
102/12/26
قربونش برم مگر اينکه اون به دادمون برسه آخ اگر امسال هادي به قولش وفا کنه چي ميشه ميشم خواب گزار اعظم
زه نماد عاشقاني ست که از دوري شهادت مي نالند آنجا مقصدي ست که من و مهدي براي استحکام مکتب حيدري با دشمنان معامله اي از جان در برابر عذابي عليم از دو شهيد خواص که آرزو مي کنند از کندن کوک کشي و زن کشي اونجا که دو شهيد گمنام تا روز صحراي احمر آنجا مکتب حيدري را تغذيه عماري خود کنند و عده ما صحراي احمر آنجا که زير الم مهدي زمان و در زير پايش يک اشتري تازه جوان
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
مثل حضرت آقا و مولي امير المومنين علي ع که ميشد بر پشت اش يتيم و عطا مي بخشيد هنگام رکوع به وقت مبارزه و جنگ نيز رحمي به دشمن نمي کرد و وقتي وارد ميدان جنگ ميشد نيروهاي مقابل اقدام به نوشتن وصيت هايشان مي کردند اين فرد يک حيدري و مکتبي حقيقي چوم مولايش است که فدايش شوم که اگر روزي خودم فردي شدم از اين قصاوت و از اين مجازات به قدر عشق و بخشش و عشق مان لذت مي برم و حق
فردا قدامي فاتحه بهت نشون ميدم خدعه و فريب چه شکلي فيلمي مي سازم مثل تئاتر برزخي خود که شهاب حسيني استاد و کارگردان بود و من الان خود يک بازيگر قابلمه و شکستم در برابر قوامي يعني گند زدن به هر چه فيلم و تئاتري بود که تا امروز شاهدش بودم لايق ببخشيد بر سرم واي بچه ها فردا مي خوام باشيد بازي من را در برابر قوامي ببينيد و نمره تئاترم را بدهيد حيدريم اين ميشود يک حيدري حقيقي
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
خدايا قوامي اوج کثافت ترين مخلوقي ست که از نتانياهو هيچ کم و کاستي نداره خداوندا به شرافت ات سوگند اگر مي دانستم يک درصد گذشت از او رهاورد انساني دارد از او مي گذشتم ولي موج د نيستي که براي اميال پليد و کثيف اش به خانواده خود هم نظر فستدآور دارد که همسرش را شنيديم از او چه گفت پي دانيم اون که هست بيشک اگر خداوند يکتا به بندگان صالح اش مرا نمي سپارد و من ام درمانده
و بي جربزه و ناتوان بودم در برابر خدعه و نيرنگ و پسا فطرتي او تمام راهب که سرشار از ظلم و نبت پوشاندن زندگي انسانهايي بود که فريب چهره سفاک و پليد او را خوردند و يا عفلت کردند و در برابر او از دفاع از حق جاي ماندن و اگر من از شما پرسيدم در برآب. آدم مفسد خدعه گر دروغ گو و ناکثين که براي نابودي حق از هيچ خدعه و فريب و رهاورد کثيف ظالمانه اي دريغ و کوتاهي نمي کند
+
اندکي آرامش ميخواهم ....
دستم به زندگي نمي رود ...
اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي
دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر
آرامش تو را مي پراکند
چشم دوخته ام ...
دردي عظيم درديست
با خويشتن نشستن
با خويشتن " ش ک س ت ن"
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
شما از مردم آزاري لذت مي بري من ام همون لذتي ام که به همه زمان اداي فحش......بر چهره ام مي آلاينده تا با زمان اشاره عضلات فک به بالاي من شما متوجه الفاظ و اوهام عيني و مداقه بحر لگام لگد مالي شده الفاظ خلاصه و ويژه يکي کردن ابا و اجداد فعل مزيد جمع مکسره ادغام اون الفاظ مکاره کننده خاندان اول و آخر و همين متروي امام و....ببخشيد
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
مهرباني #
102/12/19
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
*جهادي
102/12/16
+
سلام آيا کسي هست که منو بشناسه و سلام منو پذيرا باشه؟
*جهادي
102/12/16
الحمدالله هنوز بر سر عهدم هستم نامرد باشم اگر نذرم را به بخشش آبرو و يارانم تاابد در دل و جانم بر رخ و دام جاري و ساري باقي كنم و بر آن متعهدشوم نگاهي كن خيرت را بر اين گنهكار جاري كن تا از برايت نماز شكر اين فرشته مستوحى كه به قدر عطايت شوم وجاري كنم
sobhan
102/12/16
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
sobhan
102/12/16
sobhan
102/12/16